Wednesday, September 9, 2009

علی می بینی که عدالت چگونه قربانی می شود؟


لیالی قدر است و سرنوشت. فرشتگان به زمین می آیند و مهمان خاکیان می شوند تا " احسن الخالقین" را نظاره کنند. عاشقانش در نیایش و طالبانش در ستایش. شبی است بهتر از هزاران شب. که فردایش خورشیدی تابان تر از همیشه دارد و جبرییل قران بدست به دیدار رسولخدا می آید و "مولا" آیینه مجسم قران پرواز کنان بسوی ربش می شتابد. علی به محراب می رود و مقرب بارگاه می شود و ابن ملجم شمشیر کین بر فرق عدالت می زند و می شود ملعون همیشه تاریخ. چه تقارنی است در لیالی قدر و شهادت علی که سالهاست در هر شب قدری که فرشتگانش از آسمان به مهمانی زمین می آیند, صدای ناله امتی در عزای "ولی" اش به آسمان می رود. چه حکمتی است که تقدیر را با حب علی می دهند و ارزش هر کس به اندازه ای که علی می شناسد پیمانه می شود.

امشب کوفه در عزای مردی است که "قربانی عدالت" است . از آسمان کوفه خون می بارد , ایتام در انتظار پدر مهربان گرسنه سر به بالین می نهند و بیوگان از شرم کودکان گرسنه رخ پنهان می کنند. صدای علی نمی آید .... این شبها , دیارم بوی کوفه می دهد و دلم برای علی تنگتر از همیشه است. برای ناله اش در شبهای کوفه. این روزها دیارم کوفه ای است که هر روز در آن " امام " می کشند و هر که نامی و مرامی از " امام " دارد به مسلخ می برند. دلم برای ناله های شبانه علی تنگتر از همیشه است وقتی حق نالیدن و فریاد زدن را هم از ما سلب کرده اند. وقتی به جرم تکبیر گفتن , حنجره ات می درند. به خاطر سکوتت , دهانت را پر از سرب سیاه می کنند. فریاد نزده ای متهمی به براندازی. علی تو شبها سر به چاه می نهادی و از ظلمی که بر امت رفته با چاه درد دل می گفتی ولی می دانی که ما در این دیاری که با نام تو می خواستیم آبادش کنیم و سرآمد خلق خدا باشیم, حق نالیدن را هم از ما ستاده اند. علی می دانی مادران داغدار باید بغضشان را هزاران بار فرو خورند تا نکند دیکتاتور رنجیده خاطر شود. علی می گویند در فبرستان کوفه ناله می کردی ولی می دانی ما حتی در قبرستانهایمان همه حق نالیدن نداریم. تا تاریخ بوده هر کسی که از هر جا رانده می شد به مردگان پناه می برد و با سر گذاشتن به خاک سرد قبرستان , عقده خالی می کرد ولی قنداقه تفنگ است که بر دهانمان می آید اگر فغان کنیم از ظلمی که بر ما رفته و اگر بی تابی کنیم در غم هجران عزیزی که از دست داده ایم.

علی دیدی که با نامت چه ها کردند؟ مریدانت را از مسجد و محراب بیرون راندند, به حبس بردند, چادر از سر دخترانشان کشیدند, سیلی بر صورت فرزندانش زدند. می گفتند, در کربلا , شمریان چادر از سر دخترکان نابالغ امام کشیدند و شدند ملعون ابدی تاریخ. علی پس اینان چی می شوند که یک روز حجاب از سر می کشند. یک روز پیراهن در تن می درند؟ علی می بینی در دیاری که روزی نام تو زینت بخشش بود با نامت چه فتنه ها که بپا نمی کنند؟ علی تو سالها گوشه عزلت گزیده بودی و سکوت را به سخن گفتن با این نامردمان برگرفته بودی ولی آیا آن غاصبان با فاطمه که برای دادخواهیت در مسجد مدینه فریاد سر می داد اینگونه کردند که امروز برزنان و دختران ما می کنند؟ علی این تو بودی که استخوان گندیده ای را بر حکومت ترجیح می دادی؟ پس اینان کیانند که با نام تو برای حفظ حکومت, پرده و آبرو می درند. شبانگاهان به خوابگاهها یورش می برند. شب هنگام به شکار مومنان می روند. می دزدند, غارت می کنند, دروغ می گویند که بویش تا هفت آسمان می رود. تهمت می زنند, سلاح می کشند, نعره می زنند. فریاد واسلاما سر می دهند.

همیشه می گفتم چه شد که هنوز یاران پیامبردر قید حیات بودند و علی اینگونه مظلومانه خانه نشین شد. گمانم بود که قومت بدترین قوم تاریخ بوده اند که ابوذر به تبعید فرستادند و یاران رسول را به انزوا. نمی دانستم من هم شاهدی می شوم که ببینم چگونه فرزندان و یاران امام را به زنجیر می کشند و دشنام می دهند. توهیچ می دانستی روزی می آید که با نام دین "محمد" شمشیر کین می کشند و داعیه دینداری می کنند و مسلم تر از پیامبر خدا می شوند. علی تو خوارج را دیدی که آن چنان دایره حق را تنگ کردند که حتی امام معصوم در آن نگنجید و قربانی شد. امروز قومی بر ما حکومت می راند که" شبیه ترین" خلق خدا به آنان است. حلقه را آنقدر تنگ کرده اند که حتی "امام" نیز نامحرم است. تاب عزاداری تو را هم در مرقدش ندارند. علی اینان یاران امام را به شمشیر کین سر بریدند و اینک فرزندان آنان را به اسارت می برند. چه شباهتی دارد این رویدادهای تاریخی ! همه زندیق و محاربند. هرکس با آنها نیست و مجیز گویی نفاق و جورشان نمی شود مرتد و خارجی است. تو خود قربانی جهل آنان شدی که از شدت عبادت, پینه بر پیشانی داشتند و از خرد بهره نبرده بودند. ما قربانی خارجیانی هستیم که دیگر زحمت عبادت هم به خود نمی دهند, چون از مادر منزه زاده شدند. ما قربانی مسلمان نماهایی هستیم که فراوان از اسلام می گویند و کم به آن عمل می کنند. اگر تو می دانستی که دشمنت در مسجد به کمینت آمده و شمشیر در زیر عبا پنهان کرده, ما نمی دانیم این دشمن در کجاست؟ مسجد, دانشگاه, خیابان, مدرسه, همه جا درکمین است. آنقدر گستاخ است که شمشیر پنهان نمی کند, از رو بسته. بی محابا فرمان جنگ می دهد. امر به حبس و زنجیر می کند. همه چیز را برای یاران شیطان مباح می کند.

علی رنگ زرد رخسار تو از زهر شمشیری بود که خوارج بر فرقت وارد کردند. رنگ زرد رخسار امروز دختران و پسران ما از تجاوزی است که به حریمشان کردند, تو گوشه عزلت گزیدی چون حق از کفت ستادند و ما گوشه عزلت می گیریم چون ما را در هم شکستند, خرد کردند, توان فریاد و مقاومت از ما ستادند. بر ما آن کردند که روی بازگوییش را نداریم. علی تو "فزت برب الکعبه" شدی با شمشیر خوارج, به دیدار حق شتافتی, جنت ماوا شدی. ولی علی اینان شمشیر کین تا جایی زهر آلود می کنند که تو را بنده خود کنند. زبان تو جز به حق گشوده نشد. ولی این ناکثان, با زهر آلود کردن عزیزان این دیار حتی "قفل زبان" آنان را هم به آنچه خود می خواهند گشوده اند. علی هیچ می دانستی قومی بر ما حاکم می شود که روی همه تبهکاران تاریخ را سفید می کند؟ علی می دانستی که خود را پشت نام فرزند" موعود" ت پنهان کرده اند و چه جفاها بر او می کنند؟ نکند همه این کارها را می کنند تا جهان پر شود از ظلم و کین و اینان "امام" شان را زیارت کنند؟ !

علی آنگاه که چون موج با ندای ملکوتی مردی از سلاله پاکان به خیابانها آمدیم و فریاد "برادری, برابری, حکومت عدل علی" سر می دادیم, هیچ باورمان نبود که به آغوش اهریمن می رویم. علی , عدل " شاهنشاهان" برتر از عدلی است که اینان با نامت بر ما روا می دارند. علی امام و یارانش از بیدادگاههای "شاه شاهان" سربلند بیرون آمدند. او حتی جرات تعرض به بزرگان را نداشت ولی می یینی اینان چه می کنند با صغیر و کبیراین قوم. تواز خلخالی که از پای زنی یهودی به زور ستاندند, چنان فریاد زدی که تا امروز ما صدایش را می شنویم, نیستی که ببینی از دست و گردن شیعیان اثنی عشری و حواریون امام چه ها که نمی ستانند. علی اینها حتی ایمان می ربایند, رای و خلخال و مال و اسناد که حکایت دیگری است و نه تنها شرمگین نیستند که با هم پایکوبی می کنند و جشن می گیرند.

علی ! این ملت دست از تو نمی شوید هر چند با نامت ظلمها به ما کردند. فرزندانمان به گورستان فرستادند, عزیزانمان در بند کردند, ایمانمان به یغما بردند, مساجدمان از ما ستادند, آواره دیار کفرمان کردند, حق دینداری ما را ربودند, پوستین وارونه به ما ارایه دادند ولی ما هنوز نورانیت "راه" ترا باور داریم. ما هنوز باور داریم که تو رنج حکومت را پذیرا شدی تا بتوانی الگویی از عدل و عدالت ارایه دهی. ما بازهم نامه هایت به فرمانروایان پارسایت را دوباره خوانی می کنیم. ما هنوز امید داریم که به راه باز گردیم و شیرینی عدالت را در کام تلخمان بچشیم. ما از این جماعت سالهاست دل بریده ایم ولی از نام و مرام تو هرگز.

ما که یک روز بنام اسلام تو و رحمانیت دین رسولت که اسوه اخلاق جهانیان بود به میدان آمدیم. فریبمان دادند و بی بیراهه تنگ و تاریک فقاهت فرقه ای و اشرافیت مان کشاندند ولی ما می خواهیم از این بیراه و کوره راه بازگردیم. چراغ راهمان باز هم توصیه هایی است که از تو به ارمغان داریم. علی این روزها باز همه نام تو بیش از هر نامی در این دیار شنیده می شود. این مردم هنوز به باور دارند که تو مظهر عدالتی. می خواهد به همه اثبات کند که الگوی ما از انسانیت برترین الگوی جهان است ولو اینکه اینها این روزها ما را مضحکه خاص و عام کرده اند. ما شبهای قدر که هماره بر مظلومیت تو می گریستم باز هم می گرییم بر مظلومیت تو و جوری که بر ما روا می دارند. ما تورا برای دادخواهی پیش خدایت می بریم در شبی که برتر از هزار ماه است و می خواهیم این شب قدر ما را , فردایی باشد نورانی تر از همیشه, فردایی که در آن ظلم و جور نباشد, فردایی که عزیزانمان بر سر سفره های کوچک خانه خود افطاری کنند, کودکان در آغوش پدرانشان گرمی عشق را باز تجربه کنند. شب قدر ما را شبی برایمان قرار بده که فردا خورشید عدالت بر این دیار , ظلمها را ذوب کند و ظالمان را بسوزاند. فردایی که موج سبز برادری را بر این دیار دوباره بگستراند. فردایی که من و تو, مایی شویم و ریشه ظلم و جورشان را بخشکانیم. علی تو که قربانی عدالت بودی نگذار که عدالت قربانی علی شود اویی که فقط در نام با تو یکی است و در مرام و کلام با دشمن تو, هماوردی می کند.

No comments:

Post a Comment