Monday, September 7, 2009

راه سبز امید، بستری برای تحقق آرمانهای مغفول انقلاب

خلاصه: میرحسین موسوی با انتشار یازدهمین بیانیه خود به بررسی راهکارهای پیشروی "راه سبز امید" پرداخت و نه پیشنهاد اساسی برای حل مشکلات و معضلات پیش آمده , برون رفت از بحران و اعاده اعتماد ملی ارایه کرد. وی که طی یک ماهه گذشته بیشتر به دیدار و دلجویی از خانواده شهدا و آسیب دیدگان پرداخته بود در حالی ابتکار صدور این بیانیه استراتژیک را در دست گرفت که افراطیون جناح مقابل همچنان برطبل جنگ می کوبند و آتش کین آنان جز با دستگیری و مجازات "عامل اصلی اغتشاش" که از نظر آنان کسی جز موسوی نیست خاموش نمی شود.

جنبش راه سبز(جرس): برخورد متین و بیانیه های یازده گانه موسوی نشان از جدیت و استواری وی در راهی که آغاز کرده دارد . او که گمان می کرد پس از سالها سکوت سیاسی تنها کاندیدایی برای دهمین دوره ریاست جمهوری است امروز به یکی ازخبرسازترین چهره های سیاسی جنبش سبز تبدیل شده, ولی بر خلاف بسیاری از رهبران سیاسی , هیچ ادعایی نسبت به تملک و رهبری جنبش ندارد و تنها بعنوان یک فرد موثر در این حرکت وسیع ایجاد شده سعی دارد با استفاده از تمامی پتانسیلهای موجود, راه سبز امید را به " امیدی سبز" و واقعی برای مردم داغدیده ایران و محروم از اولیه ترین حقوق انسانی تبدیل کند تا بار دیگر شاهد شکوفایی و نشاط دوباره در میان اقشار جامعه باشیم. شور و نشاطی که حماسه انتخابات را آفرید و حضور سبز 25 خرداد را به نمایش گذاشت.

موسوی با شناخت جامعه چند فرهنگی ایران و با اعتقاد به اینکه راه کار خروج از این بحران تنها بدست تعدادی" نخبه و صاحب مقام" نیست در بیانیه خود بر اتخاذ رویکردی اجتماعی و استفاده از همه ظرفیتهای مردمی تاکید دارد. وی رسالت ادیان را "بستری برای شکوفایی و توانمندی انسان " می داند ومعتقد است محو و نادیده گرفتن کثرت و تنوع جامعه نتیجه ای جز استبداد و بروز ناهنجاری هایی چون نفاق و ریا در برندارد. موسوی بر خلاف دیدگاه حاکم که با قهر و جبر در صدد استیلای قرائت غیر رحمانی خود از مذهب هستند , جوهره دین را آزادی و حریت می داند و تنها را ه موجود را همزیستی مسالمت آمیز همه اقشار و گروهها با سلیقه ها و تفکرات مختلف می داند.

در حالی که موج عظیم مردمی برخاسته از جنبش سبز از فردای پس از انتخابات می رفت تا تمام کشور را در برگیرد, جناح موسوم به اصولگرا از همان ابتدا تلاش داشت این حرکت را دعوای قدرت بنامد که گروهی از نخبگان سیاسی تحت تاثیر اندیشه های غربی به راه انداختند تا خود به کرسی قدرت بنشینند و در این میان رهبری نیز “خواص” جامعه را مردود خواند و ازفعالان و جناح های سیاسی از هر دو طرف خواسته بود که از هرگونه تحریک احساسات و ایجاد خلل در یکپارچگی ملت بپرهیزند ". در واقع محدود کردن حرکت عظیم مردم ایران به خواص و احساسی خواندن این حرکت عظیم که منبعث از عقلانیت و احقاق حقوق به یغما رفته مردم است بی احترامی و ظلم بزرگی به ملت می باشد و فعالان جنبش سبز بارها این موضوع را گوشزد کرده اند که این حرکت متکی به فرد و افراد نیست بلکه حرکتی است خودجوش که آگاهی و شناخت مردم از خواسته هایشان آن را رقم زده است. در این بیانیه نخست وزیر دوران جنگ احیای وجدان عمومی را از دستاوردهای بزرگ رویدادهای تلخ پس از انتخابات می خواندو در بخشی ازاین بیانیه دستاورد واقعی این نهضت را اینگونه برمی شمارد : " از اینروست که علیرغم تمامی حوادث تاسف بار و مرارت‌خیز این ایام، مردم ما اینک به نتایجی بسیار ارزشمندتر و ماندگارتر از انتخاب یک فرد دست یافته‌اند و این آن چیزی است که آنها را نسبت به اقدامشان برای شرکت در رویداد انتخابات و هزینه هایی که در قبل و بعد از آن متحمل شده اند دلگرم می کند." این مساله نشان از آن دارد که ملت ایران از قهرمان پروری و بدنبال قهرمانان حرکت کردن خسته شده و دریافته که با به تخت نشاندن هیچ قهرمانی نخواهند توانست به حقوق خود دست یابند و تنها راه استیفای حقوق اساسی هر ملتی تکیه بر نیروهای اجتماعی و استفاده از ظرفیتهای موجود آن جامعه است نه بت سازی و قهرمان پروری و به دنبال نخبگان حرکت کردن. حرکت اخیر مردم نشان ازاین شعور و خودآگاهی دارد که متکی و وابسته به حرکت احزاب و فعالان سیاسی نیست و همانگونه که بارها رهبران جبهه اصلاحات اعلام کرده اند این مردم هستند که جهت و حرکت آنها را مشخص می کنند و آنان دنباله رو حرکت مردمی هستند.

راه سبز امید, حرکتی مستقل و خودجوش
از سوی دیگر, جناح مقابل برای توجیه رفتارهای اجتماعی پس از انتخابات مردم را "اغتشاش گر و آشوب طلب " خواند و در صدد یافتن رد پای بیگانگان و عناصر معلوم الحال بوده و هست که شاید تجلی آن را بتوان در سخنان مکرر "مقام عظمای ولایت" درخطبه های نماز جمعه دید که :" کشورهای غربی در صدد بهره برداری از اوضاع نا آرام ایران هستند . دیپلمات های غربی که قبلا با نقاب احترام با نظام جمهوری اسلامی برخورد می کردند، این نقاب را کنار زده اند و به خصوص دولت خبیث بریتانیا..... رئیس جمهوری آمریکا منتظر روزی بوده است که مردم ایران به خیابان ها بریزند...... کشورهای اروپایی ، علیه دولت موضعگیری کردند در حالیکه "عوامل آنان" و "دست نشاندگان سرویس های جاسوسی غربی و صهیونیست ها" به ایجاد اغتشاش و تخریب اماکن روی آوردند." رهبر معظم تا آنجا پیش رفتند که به مقایسه ایران و گرجستان پرداختند, مساله ای که پس از آن بارها و بارها از رسانه ها, بیدادگاهها , تفسیرهای سیاسی و خطبه های نماز جمعه شنیده شده است بگونه ای که در دفاعیاتی که برای فعالان سیاسی تنظیم شده بود نیز بوضوح به آن پرداخته شد تا هر جوری شده برداشت حکیمانه" رهبرمعظم " از رویدادهای پس از انتخابات مستند شود و شکی برای کسی باقی نماند. اما همانگونه که میرحسین موسوی در بیانیه های قبلی خود اشاره کرده بود هیچ ظلمی بالاتر از این نیست که این حرکت مستقل مردمی را به بیگانگان نسبت دهیم و مردم را اغتشاشگر بخوانیم. در این بیانیه نیز در تکمیل اظهارنظرهای قبلی, موضع گیری های دور از ذهن اصولگرایان که هیچ تطابقی با واقعیتهای امروز جامعه ایران ندارد را رد می کند. موسوی دراین بیانیه با پذیرش اینکه این رویدادها نتیجه طبیعی و فوران اجتماعی ملتی بود که سالها تمامی نیازها و خواسته هایش به دلایل ناموجه نادیده گرفته شد, در صدد این است که پاسخی برای این سوال اساسی بیابد که حالا "چه باید کرد؟" و چگونه باید از این نیروی عظیم اجتماعی رها شده بنحومطلوب و موثر استفاده کرد که به جای آنارشیگری و بی نظمی, بتوان از این پتاسیل برای جهش و حرکت به جلو استفاده کرد.

اهداف راه سبز امید
ستاد موسوم به کودتا با تمامی عوامل رسانه ای و تبلیغانی خود طی ماههای اخیر با علم کردن " انقلاب مخملی" و "رنگی " و متهم کردن حرکت مردمی پس از انتخابات به حرکتی برانداز که از مدتها قبل برنامه ریزی شده بود, سناریوی از پیش نوشته شده خود را در پرده های مختلف به نمایش گذاشت تا بتواند از تاثیر گذاری و گسترش این نهضت جلوگیری کند و اهداف واقعی مردم را کتمان نماید. ارعاب و تهدید, حکومت نظامی , شکنجه, تعرض به جان و مال مردم, برپایی دادگاههای فرمایشی, جلوگیری از مراسم عزاداری شهدای جنبش سبز, بدست گیری تمامی تریبونهای عمومی از قبیل نماز جمعه و اجتماعات گوشه هایی از حجم وسیع اقدامات پیشگیرانه و تدافعی ستاد کودتا بود.آنها به این هم بسنده نکردند و در جدیدترین اظهارات با وابسته خواندن سران اصلاحات از برنامه منسجم و هماهنک آنان برای "براندازی" و" از تخت به زیر کشیدن" رهبری سخن گفتند تا شاید بتوانند, توجیه ای برای هجمه گسترده و بی رحمانه خود داشته باشند.

در این میان فعالان جنبش سبزازهمان ابتدا با به آرامش دعوت کردن مردم با همان امکانات ناچیز خود در صدد دلجویی از آسیب دیدگان برآمدند و گروههای حقیقت یاب به جمع آوری آمار و اطلاعات دقیق از شهیدان , اسیران و مجروحان سعی کردند, اطلاعات مستند به جامعه ای ارایه دهند که هر روز با اطلاعات ضد و نقیض مسئولان رسمی بمباران می شود. در این میان گروهها و افراد معتقد به جنبش سبز بر خلاف رفتارهای هیستریک , تحریک آمیزوتهاجمی ستاد کودتا, با متانت به بیان خواسته های منطقی خود پرداخته و به رایزنی با علما و گروههای مرجع جامعه اعم از جامعه دانشگاهی و نخبگان ادامه دادند تا بدین وسیله بتوانند عقلانیت اعتمادو آرامش , این "گمشده" جامعه را دوباره برگردانند و از حرکات احساسی پر هزینه زودگذر جلوگیری کنند. مجموعه این حرکات بخوبی در بیانیه اخیر موسوی بیان شده است و شاید زیباترین فراز این بیانیه هفت صفحه ای را بتوان این بخش دانست :" برخلاف آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می‌کنیم. ما خواسته‌هایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غیرمتعارف و نابهنگامی نمی خواهیم. آنچه ما می‌خواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است." که به اختصار به ماهیت نهضت سبز و همه خواسته ای جنبش مردمی ایران اشاره کرده است. تاکید چند باره به اعتماد عمومی بعنوان اصلی ترین مولفه قدرت, همان چیزی که در حال حاضر دولت دهم و اساس نظام را با بحران روبه رو کرده است. بحران مشروعیت, روی کارآمدن دولتی بدون پشتوانه مردمی و متکی به قوای قهریه, دروغ و نفاق. برخلاف تمامی تبلیغاتی که این روزها از سوی رسانه های وابسته به نظام و فرماندهان محترم سپاه و" مقام عظمای ولایت" صورت می گیرد, این جنبش سر ستیز با کسی ندارد. این مردم تنها خواستار ایفای حقوق از دست رفته خود هستند که قربانی "خواسته های فردی" شده است. این مردم چیزی نمی خواهند جز "حق انتخاب" , "حق آزادی تجمعات" "حق آزادی بیان" "حق آزادی عقیده" که این روزها حتی لازم نیست در قوانین اساسی نوشته شود چرا که جز حقوق مسلم هرانسانی است و "حق بشری" هر جنبنده ای است.

موسوی قانون اساسی را بعنوان میثاق ملی و آرمانهای انقلاب اسلامی را خواسته های بحق مردم می شمارد و معتقد است که که عدم برخورد گزینشی با قانون اساسی می تواند تمامی نیازهای امروز جامعه ما را پاسخ گوید:" تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیک‌ناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامه‌ها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیت‌ها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافت‌های دولتی در خزانه‌داری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بی‌طرفی آن و . . . هر یک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص داده‌اند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض می‌شوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمی‌آیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبان‌های قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد می‌شود."

وی همچنین خواستار احیای بخش فراموش شده اهداف انقلاب اسلامی می شود و آزادی را عصاره این اهداف می شمارد که مردم در بهمن 57 بدنبال آن بودند که بدون هراس از حاکمان بتوانند ازظلم جائران انتقاد کنند, "شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از آنها روی کسانی را ترش می‌کند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضدانقلاب بوده‌اند." پیشترهم رهبر معظم در مراسم تنفیذ با درک خواسته های مردم فرموده بودند:" د شمنان در اين خيال نباشند كه با تقليد مغلوط از حضور عظيم مردم در انقلاب پرشكوه ‌١٣٥٧ و در یک كاريكاتور از آن حركت عظيم، می‌توانند به نظام اسلامی ضربه بزنند؛ چرا كه اين نظام مقتدر و ريشه‌دار با اين كارها شكست نخواهد خورد ." هر چند که ایشان تلاش کردند با کاریکاتور خواندن این جنبش از انقلاب اسلامی , قدر آن را کاهش دهند ولی نفس اشاره به این مساله نشان از آن دارد که حتی رهبری هم خواسته های مردم را محدود به نتیجه انتخابات نمی داند و می داند که آنان اهداف بالاتری را که همانا آزادی است مد نظر دارند.

راههای رسیدن به اهداف
موسوی راه رسیدن به اهداف متعالی جنبش را بر می شمرد و خاطر نشان می کند که راه سبز امید، حزب یا جبهه نیست بلکه عبارت از گروه‌هایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقه‌دار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کرده‌اند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است. این واحدها همواره وجود دارند، اما به صرف وجود، شبکه اجتماعی موثری را شکل نمی‌دهند. وی از مردم می خواهد که بنابر تعبیر قران کریم خانه ها را رو به قبله بسازند که ناشی از وحدت در هدف است و از مردم می خواهد که با برپایی جلسات مذهبی, دوستانه , صنفی وفرهنگی تفسیر همان "هر شهروند یک ستاد" می باشد, آنجا که می گوید:"بلكه تجربیات اخیر نشان داد خرده‌رسانه‌هایی که از این روابط زاده می‌شوند می‌توانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیت‌های این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد." چنین حرکت اجتماعی موفق است چرا که متشکل از همه آحاد جامعه است و تکثر آن موجب می شود که حاکمان هم در مقابله با آن با مشکل روبه رو شوند چرا که آنها قادر نخواهند بود "یک جامعه" را منحل کند. وی همچنین به تکثر راههای موجود اشاره می کند و معتقد است :" برای دفع ظلم و استبداد و تحقق ایرانی پیشرفته، ما نباید به قدم گذاشتن در یکی از آنها یا همراهی با یکی از همفکران خود اکتفا کنیم. ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمه‌ای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خرد جمعی، در هر مرحله‌ای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گام‌ها به سوی آن حرکت کنیم."

مظلومیت دین
موسوی در بخش دیگری از این بیانیه به رسالت اصلی حکومت دینی که همانا بستر فراهم کردن برای زندگی توام با ایمان است اشاره می کند و معتقد است نظام ایجاد شده با مدل آرمانی انقلاب اسلامی فاصله زیادی دارد و به جای یک جامعه نورانی ما شاهد جامعه ای تقلب زده هستیم که در آن تحجر دولت سازی می کند و با برخورد گزینشی با دین و بستن خرافه به آن " پوستین وارونه ای به نام اسلام" ارایه شده است که با اسلام ناب محمد ی(ص) بیگانه است. وی تاکید می کند که ما خواستار بازگشت به همان اسلام مورد نظر حضرت امام "ناب محمدی" هستیم.

وی اسلام را غریب این دیار می داند که همه از آن نام می برند و اندک به آن عمل می شود: "چه بسیار که دین را سرند می‌کنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی می‌سپارند و سلیقه‌ها و مصلحت‌های خود را متن اسلام می‌نامند، تا جایی که دروغ به مشخصه‌ای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشت‌ترین بداخلاقی‌ها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد که برای تکمیل بزرگواری‌های اخلاقی مبعوث شده است؛ شکنجه زندانیان و کشتن آنان، و اعمالی که قلم از ذکرشان شرم می‌کند."

راههای بیرون رفت از بحران
در بخش پایانی این بیانیه, تشکیل گروه حقیقت یاب در مورد دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، رسیدگی به تقلب های انجام گرفته در آن و مجازات خاطیان، شناسایی و مجازات عاملان و آمران فجایعی که در جریان برخورد نیروهای حکومتی با معترضان اتفاق افتاده، رسیدگی به آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات و خانواده‌های جان‌باختگان، آزادی همه دست‌اندرکاران، فعالان سیاسی و نیروهای مردمی دستگیر شده، مختومه کردن پرونده‌ها، اعاده حیثیت از آنان و خاتمه یافتن تهدیدها و آزارها,تعریف جرم سیاسی و تشکیل هیأت منصفه برای رسیدگی به آن، تضمین آزادی رسانه ها، تضمین حق مردم در تشکیل اجتماعات و منع نظامیان از مداخله در امور سیاسی و فعالیت های اقتصادی, نقطه نظرات موسوی برای برون رفت کشور از بحران می باشد که وی تحقق این پیشنهادها در حال حاضر را "حداقل" خواست مردم می داند.
هر آنچه رسم بلاغ بود بگفت , باشد که گوش شنوایی و اراده ای برای تغییر در میان عقلای قوم پیدا شود.
http://www.rahesabz.net/story/1187/

No comments:

Post a Comment