Saturday, October 10, 2009

پس از ناکامی سپاه، رسانه های وابسته به دولت به دنبال “سران” جنبش سبز


جنبش سبز این روزها همه جا را فرا گرفته، تا آنجا که رسانه های منتسب به دولت هم از آن بی بهره نمانده اند و هر روز خبر یا گزارشی را به آن اختصاص می دهند. این علاقه مندی تا آنجا پیش رفته که روزنامه ای اخبار آن را با ادبیاتی وارونه پوشش می دهد، صفحه اول روزنامه ای دیگر مزین می شود به تمامی نمادهای سبز و سیمای احمدی نژاد همه سبز می شود وقتی می خواهد تجمع ایرانیان در نیویورک را به نمایش در آورد.
کیهان و ادعاهای کهنه
کیهان که هنوز نمی تواند حرکت عظیم مردم در نارضایتی نسبت به وضعیت حاکم را بپذیرد و از هر وسیله ای مدد می جوید تا این حرکت خودجوش را منتسب به جایی کند، این بار نیز با انتشار اطلاعیه حمایت مالی جرس(جنبش راه سبز) از مردم، فرصت را غنیمت دانست تا ادعاهای قدیمی را خود را تکرار کند و بقول نویسندگانش شاهدی دیگر برای مدعایشان بیابد.

کیهان اهتمام جرس برای راه اندازی تلویزیون را مرتبط با پیشنهاد سابق کروبی می داند و تمامی کینه خفته خود را از دست اندرکاران جرس یکجا بیان می کند، آنجا که شورای جرس را گروهكي موسوم به شوراي شبكه جرس می نامد و از دست اندرکاران آن بعنوان "شماري از منافقين مرتبط با مراكز اطلاعاتي آمريكا و انگليس " نام می برد.

اولین بار مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، قصد داشت تلویزیون ماهواره ای صبا را به زبان فارسی راه اندازی کند، اما فعالیت های این تلویزیون پیش از شروع پخش برنامه های آن متوقف شد. قرار بود مرکز این تلویزیون در میدیا سیتی دوبی باشد. پس از توقیف روزنامه اعتماد ملی، کروبی بار دیگر مساله راه اندازی کانال تلویزیونی را مطرح کرده بود.

سال گذشته محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، ایران نیز اعلام کرد که برای کمک به گفت و گوی تمدن ها طرح یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای را تهیه کرده است. وی به مشکلات مالی راه اندازی اشاره کرده و گفته بود که این تلویزیون اگر راه بیفتد، پس از دو سه سال می تواند خودکفا شود.

اینک احتمال اینکه عده ای از دلسوزان و اندیشمندان بخواهند با در دست داشتن رسانه ای فراگیر، انحصار اطلاع رسانی دولتیان را بشکنند، آنان را به هراس واداشته و از هر اهرمی برای بی اعتبار کردن صاحبان قلم و اندیشه بهره می خویند.

البته برای کیهانیان خیلی تفاوت ندارد که هر کسی چه مرامی داشته باشد و چگونه فکر کند، آنها الگوی از پیش بریده خود را بر هر آنچه با آنان یکی نباشد، منطبق می کنند. نویسنده کیهان به رغم اینکه به اساسنامه جرس اشاره کرده است که "از دريافت كمك دولت هاي خارجي استنكاف دارد" و درخواست کمک از ایرانیان دارد، می افزاید که "محسن کدیور پيش از اين، از بعضي موسسات پوششي آمريكايي مبالغ مختلف مالي دريافت كرده و برخي ديگر از اعضای شورای مرکزی جرس به استخدام مراكز شبه پژوهشي (جاسوسي) آمريكا درآمده اند". در ادامه با اعلام خبر " كنگره آمريكا به تازگي و در يك اقدام از ده ها اقدام مشابه، 55 ميليون دلار را براي حمايت و تقويت رسانه اي جريان براندازي در ايران اختصاص داد" ، نویسنده تلاش دارد تا حرکت جرس را در راستای این اقدام کنگره امریکا تعریف کند.

اظهاراتی از این دست و وابسته دانستن همگان به خارج و خارجی در حالی بیان می شود که کیهان سالها ستون ثابتی را به مولانا اختصاص داده بود. او که اینک مشاور بین الملل احمدی نژاد است، تبعه امریکاست و سالهاست که با مراکز پژوهشی و رسانه ای امریکا همکاری می کند. وابستگان احمدی نژاد هم، همه افتخارشان این است که تحصیلکرده دانشگاههای استعمار پیر انگلستان هستند، ولو که مدرک سازی کنند و گواهینامه جعلی ارائه دهند.

مساله جالب توجه در تحلیل های رسانه های وابسته به حکومت، در نگاه دوگانه و ابزاری از ایرانیان خارج از کشور و رسانه های بیگانه است. در حالی که طرفداران دولت برای مصاحبه با یکی از رسانه هایی که از نظر کیهانیان استکباری و صهیونیستی ست، دست و پا می شکنند و بعد هم همان روزنامه با آب و تاب آن را تیتر اول خود می کند، مصاحبه اصلاح طلبان و سایر نخبگان با این رسانه ها مذموم و مکروه است؛ تا جایی که مصاحبه های مهاجرانی که سالها در جمهوری اسلامی صاحب منصب بوده، کفر و از ایشان بعنوان" راپورتچی" نام برده می شود.

روزنامه خبر و بی خبری
روزگار غریبی است وقتی کسانی که سالهاست نام و تصویرشان از رسانه های ایران محو شده بود، یک باره در صدر اخبار ایران می نشینند و هر روز به بهانه ای برای اینکه جنبش سبز مردم را وابسته به بیگانگان بنامند، یکی از همان مغضوبان سابق را به صحنه می آورند تا بگویند این است جنبش سبز!

روزنامه خبر که خیلی تلاش می کند جایگاهی برای خود در عرصه روزنامه نگاری بیابد و با درج اخبار همه گروهها سعی دارد بنوعی بی طرفی خود را نشان دهد، روز گذشته صفحه اول خود را به تمامی نماد های سبز خارج از کشور اختصاص داد. دالایی لاما را در کنار افشین جم و رضا پهلوی را در کنار خواننده قدیمی گوگوش. و با طرح این سوال که "سر جنبش سبز کجاست؟ " می نویسد:" این سؤالی است که در یک ماه اخیر و پس از تکمیل شدن سیر مصادره به مطلوب نمادهای انتخابات دهم ریاست جمهوری در آن سوی آبها ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است." دست اندرکاران خبر از "مبدعان جنبش سبز" پاسخ می خواهد و می افزاید: " یا مبدعان داخلی سبز آن سویی شده‌اند و یا آنسوی آبی‌ها سبز! برای رفع این تعارض و پرسش موضع صریح مبدعان داخلی نمادهای سبز ضروری است تا جبهه‌ها قدری شفاف شود."

این روزنامه به همین جا ختم نمی کند و گمان دارد که "جنبش سبزی که این روزها بیشتر از آنکه در وطن جایی داشته باشد، در آن سوی مرزها شناخته می‌شود." نویسنده اذعان می کند که این جنبش از " ایران آغاز شد و این روزها در سکوت مبدعان آن می‌رود تا به تابلویی از ایران تبدیل شود؛ آنچه با نگاهی به سابقه برخی از سران داخلی این جریان در کشور تعارضاتی میان آرمان‌های دیروزشان و حمایت‌هایی که این روزها خارج‌نشینان از آنان می‌کنند، مشاهده می‌شود. "

جنبش سبز " سر " ندارد!
کارشناسان معتقدند جنبش سبز، حرکتی است فراگیر و گسترده و " هویت ایرانی" را هدف قرارداده، فارغ از اینکه کجایی باشد و چه گرایش فکری را دنبال کند. سبزها بدنیال "هویت گمگشته ای" هستند که با سو ء مدیریت ها و سیاستگزاری های اشتباه، مخدوش شده است. سبزها، ندای اقتدار دوباره مردمی است که عده ای تلاش دارند حضورآنان در صحنه کشور را فرمایشی بدانند. امروز سبزها در ایران و اروپا، امریکا و افریقا همه یک شعار دارند, " رای من کجاست ؟ " این رای همان "هویت گمشده ایرانی" است که این بار از صندوق رای به غارت رفت. این " درد مشترکی" است که امروز ایران " فریاد می کند."

این جنبش سری ندارد که " اخباریون" به دنبال آن می گردند و " سپاهیان" به زعم باطل خود ماه هاست عزیرانی را در بند کرده اند، که جنبش پا نگیرد به خیال اینکه " سران جنبش" را به زنجیر کشیده اند. این جنبش همه " سر" است، چون هر شهروندش " یک ستاد" است. هر خانه ای " مرکز اندیشه " است و هر انسانی " صاحب اندیشه". همین است که همه محاسبات ستاد کودتا را با مشکل روبه رو کرده است. جنبشی اجتماعی که با خودانگیزگی در 25 خرداد به خیابان می آید و با سکوتش " فریاد" می زند. بر بامها می رود و " خدا را بزرگترین می نامد"، در روز قدس حاضر صحنه است با نمادی از سبز و فریاد " هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" سر می دهد.

این جنبش برخلاف نظریه تئوری پردازان ستاد کودتا که "هر کس از ما نیست برماست"، آغوشش بر روی همگان باز است. هر کسی می تواند از ظن خود" یارش" شود، ولی اصولش تعریف شده است. هر چند سیاسیون اصولگرا خود را بخواب بزنند و گمان کنند که امثال رضا پهلوی و از همه جا در ماندگان در این جنبش نقشی کلیدی ایفا می کنند. سبزها بدنبال اجرای کامل قانون اساسی هستند. آنها این قانون را میراث امامی می دانند که با برقراری "جمهوری اسلامی" کشور را از نظام توتالیتر و دیکتاتوری به سمت دمکراسی رهنمون کرد. قانون اساسی که سطر سطرش یادآور شهیدی والا تبار است. آنها می گویند نه از دین استفاده ابزاری کنید نه از قانون اساسی و نه از امام. سبزها یک کلام می گویند: "نگذارید انقلاب به دست نامحرمان بیفتد."

حالا که اخباریون و کیهان نشینان و سیما به اخبار جنبش سبز این چنین علاقه مند شده اند و ذوق زده تصویر گوگوش و رضا پهلوی را پس از سالها به نمایش می کشند، خوب است تصویر آیات عظام، جانبازان، خانواده محترم شهدا، دانشگاهیان، پژوهشگران، دانشجویان، روحانیون، کارگران، روستاییان، پیران، جوانان، کردها، لرها، ترکها، گیلکی ها،عربها و همه و همه که سبز سبزند را نیز به تصویر بکشند، تا همگان بدانند که جنبش سبز، آغوش برای همه آنان گشوده که عزت ایران و ایرانی را می خواهند. در این مرام همین که گفتی " لا اله الا الله" رستگار شده ای، کسی نیست که " نیمه پنهانت" را افشا کند.

ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را

No comments:

Post a Comment